سلام

امروز رییس ازمایشگاه تو سرویس کنارم نشسته بود . حرف ساعت کاری و فشار کاری و بود گفت من ایینه جلوی روتم خیلی از فرصت ها رو ازدست دادم بخاطر شرکت .

خیلی باید فکر کنم ولی کی نمیدونم!؟

منتظر معجزه ای م که هر روز ازم دورتر میشه 

یک کتاب خوندم بهترین شکل ممکن پریشب خوندم 

کوچیک بود ولی اونم تامل برانگیز 

 

چند تا داستان که خیلی اشنا به نظر میامدند

توش راجع به تسلیم شدن نوشته بود و اینکه هیچ دلیل و منطقی نداره فقط یه لحظه تسلیم میشی و هیچ کس نمیفهمه چرا 

 

 

راج ب اینم باید فک کنم

راج ب ادامه تحصیل 

کارت دانشجویی ک مونده رو دستم 

سر زدن به دانشگاه کارشناسی بعد از دیدن عکسش

و کلی کار دیگ 

 

 

 

وای چقدر کار دارم

زبان و خط و طراحی و تندخوانی و هی همه چی پشت هم 

خیلی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بچینگ ...پیونگ ... بلوک زن ...آسفالت فا تکست تجهیزات نظافتی اثار خوشنویسی ابراهیم عباسی دانلود آنلاین فایل های الکترونیکی Benjaminsdarjnj5 Situs سخن سرا